به گزارش مشرق، در یکی از برنامهها، استودیو تغییر کرده بود و من نمیدانستم. آن روز برعکس روزهای قبل کمی دیرتر از خانه خارج شدم و برای تدریس به تخممرغ نیاز داشتم. به سوپر روبروی استودیو رفتم. به ساعتم نگاه کردم، کمی وقت داشتم و خریدهای خانه را هم انجام دادم.
خوشحال و بیخبر از همه جا نیم ساعت به اجرا (پخش زنده) بیشتر نمانده بود که زنگ استودیو را زدم و وارد شدم. همه جا تاریک و سوت و کور بود. در که باز شد نگهبان دَمِ در، با حضور معلم قبل از من متوجه ماجرا شده بود و جریان را برای بنده گفت. استرس سراپای وجودم را فراگرفت بود و از شدت اضطراب حتی نمیتوانستم تاکسی بگیرم.
چند لحظه گذشت و آرامتر شدم و بالاخره تاکسی گرفتم. اما از شانس بد ظاهراً راننده مسیر را بلد نبود و اعتقادی هم به برنامه مسیریاب نداشت. اما به خواست خدا ۷-۶ دقیقه قبل از اجرا به استودیو رسیدم و ماجرا ختم به خیر شد.
هفته اول اسفند ۹۸ از اداره کل شهر تهران با من تماس گرفتند تا به عنوان یک نماینده از منطقه در جلسهای که برای راهاندازی پروژه مدرسه تلویزیونی بود شرکت کنم؛ باورتان نمیشود بعد از آن جلسه به ۳ روز نکشید که برنامه مدرسه تلویزیونی آغاز شد و در نهایت ابتدا طی سه جلسه و سه روز متوالی توجیه شدیم و از ۱۰ اسفند کار را با آنتن پخش زنده شروع کردیم.
* انرژی و انگیزهای که در دوره اول ابتدایی دیدهام در هیچ مقطعی ندیدهام
زهرا قباخلو آموزگار پایه سوم دبستان محبانالرضا (ع) است که سابقهای حدوداً ۱۱ ساله در آموزش و پرورش دارد و با آمدن کرونا و تعطیلی مدارس در پروژه مدرسه تلویزیونی مشغول تدریس است.
«از سال ۱۳۸۸ به عنوان نیروی خرید خدمت وارد آموزش و پرورش شدم، البته چون رشته تحصیلیام ریاضی هست وارد دبیرستان شدم و بعد آرام آرام علاقه، من را به دبستان کشید و حدود ۵ سال است در دوره اول تدریس میکنم.
حس میکنم هرچه سن بچهها پایینتر هست صداقت، روراستی و انرژیشان خیلی بیشتر است و واقعاً حین تدریس و تعامل با بچهها این انرژی به من منتقل میشود، البته علیرغم اینکه کار با این گروه سنی سخت و انرژیبر هست ولی واقعاً از انرژی بچهها شارژ میشدم.
به واسطه رشته تحصیلیام در مقاطع دانشگاهی، متوسط اول و دوم تدریس داشتهام، اما انرژی و انگیزهای که در پایه ابتدایی مخصوصاً دوره اول دیدهام در هیچ مقطع دیگری ندیدهام و این امر باعث شد در دوره ابتدایی ماندگار شوم.»
* در مدرسه تلویزیونی ویژگیهای شخصیتیمان بالا رفت
کرونا آمد، مدارس تعطیل شد و کلاس آنلاین جایگزین کلاسهای درس شد همزمان با این اتفاقات پروژه مدرسه تلویزیونی هم کلید خورد تا پازل آموزشهای مجازی تکمیل شود. اما بازیگران این پروژه بزرگ معلمانی بودند که حالا به جای ۳۰ دانش آموز و یک کلاس باید جلوی میلیونها مخاطب آن هم در برنامه زنده تلویزیونی تدریس میکردند.
«واقعاً روزهای سخت و ناشناختهای بود، به درستی توجیه نبودیم و نمیدانستیم باید چه کار کنیم؛ اینک به لطف خدا روزهای سخت گذشته و انشاءالله بزودی با رفتن کرونا شاهد موفقیت و تندرستی همه دوستان و همکارانمان باشیم.
به ازای هر ۲۰ دقیقهای که بچهها ما را از تلویزیون میبینند آمادهسازی سناریوها، محتواهایی که برای نمایش و توضیح دادن لازم هست و دستورزیهایی که آماده میشود، سه روز تمام زمان میبرد؛ خیلی خوب است که بچهها از شرایطی که به رایگان برایشان فراهم شده استفاده کنند تا انشاءالله شاهد پیشرفت و موفقیت هرچه بیشتر فرزندان ایران زمین باشیم.
با وجود اینکه ما معلمان برای اجرای برنامه تلویزیونی تجربهای نداشتیم و نه درسی در وادی بازیگری گذرانده بودیم، روزهای سخت و پراسترسی داشتیم، اما واقعاً یک مدرسه یادگیری به تمام معنا بود. با حضور در مدرسه تلویزیونی درسهای بسیاری گرفتیم و ویژگیهای شخصیتیمان بالا رفت؛ همچنین از سراسر ایران انتقادات زیادی از سوی همکاران و اولیا میشنیدیم و با جان و دل میپذیرفتیم و موارد را اجرا میکردیم.
در مدت زمان تدریس تلویزیونیام فقط ۳-۲ دقیقه اول اجرا یک مقدار برایم سخت است. وقتی در قاب و جلد معلم میروم دیگر متوجه نمیشوم که کلاس درس نیست. حس میکنم افراد پشت دوربین، مجری و بقیه دانشآموزانم هستند و محو درس میشوم».
برای خانم معلم سختترین قسمت ماجرا عدم حضور دانشآموزان در کلاس درس بود و قاعدتاً با وجود بیماری کرونا هیچ دانشآموزی نمیتوانست در کنار معلم حضور پیدا کند و وی باید با خلاقیت تا حدودی کلاس را برای بچهها شبیهسازی میکرد تا کلاس درس کسلکننده نباشد.
«پیامکها و عکسهایی که بچهها میگرفتند و در شبکههای مجازی پخش میکردند به دست ما هم میرسید و با دیدنشان برای ادامه راهی که در آن قدم برداشتهایم کلی انگیزه و انرژی میگرفتیم.»
* بحران کرونا و حضورم در مدرسه تلویزیونی دخترم را مستقل کرد
خانم معلم در راهی قدم برمیداشت که سراسر شور و شوق بود. علاوه بر تدریس، مسؤولیت مادری هم برعهده داشت که باید از آن غافل نمیشد. در این ماجرا نقش خانوادههای معلمان بهخصوص معلمان تلویزیونی قطعاً بسیار مهم است و شاید اگر همکاری و همراهی خانوادهشان در این شرایط بحرانی کرونا نبود نمیتوانستند از پس این مسؤولیت خطیر به خوبی بربیایند.
«معلمها معمولاً عادت دارند برای بچه خودشان هم معلم باشند، البته در ابعاد ضعیفتر. زمانی که کلاسها به صورت حضوری بود و شرایط بحرانی نشده بود در خانه نمونه سوال طرح میکردم و فعالیتهای دخترم را مورد بررسی قرار میدادم.
معلمی واقعاً شغل شبانهروزی است. اینک با بحران کرونا درگیریهایمان بیشتر و شدیدتر شده است. بهمن و اسفند سال ۹۸ که درگیر کرونا و فضای مجازی بودیم دخترم سوم دبستان بود و یکی دو ماه خیلی سخت را گذراندیم تا اینکه بعد از مدتی به این شرایط عادت کرد و مجبور شد خودش کارهایش را انجام دهد.
باید قسمتهای مثبت ماجرا را ببینیم؛ البته کرونا لطفهایی هم برای ما داشت و دخترم، در حال حاضر دختری مستقل هست و هر فعالیتی که معلمش بر عهدهاش میگذارد را انجام میدهد، حتی خودش از فعالیتهایش فیلم میگیرد و آخر شب کنار هم مینشینیم و رفع اشکال میکنیم».
* آروزی خانم معلم و تدریس ریاضی با سبک جدید
«به دلیل اینکه رشته تخصصیام ریاضی هست خیلی دوست دارم مرکزی برای بچههای نیازمند و شهرهای دور افتاده ایران که شاید دسترسی همگانی به آموزش ندارند تأسیس شود تا بتوانم سبک جدیدی در تدریس ریاضی برای بچههای دوره ابتدایی داشته باشم که باعث علاقهمندی هرچه بیشترشان شود.
قدر لحظهها، روزها و ثانیههایمان را بدانیم. کرونا به ما یاد داد لحظه لحظه و ثانیههای زندگی به هیچ وجه تکرار نمیشود و زندگی دکمه عقب رو به عقب ندارد. پس همین الان با وجود شرایط سختی که برای همه بچههای ایران زمین از نظر روحی، اقتصادی و عوامل دیگری که به خانوادهها فشار وارد میکند قدر لحظه لحظههایمان را بدانیم».
در بحران کرونا فشار کار تمام معلمان چند برابر شده و معلمان مدرسه تلویزیونی باید چندین برابر معلمان عادی برای تدریس زمان صرف کنند؛ بنابراین باید یک خداقوت و تشکر ویژه به معلمان، به خصوص معلمان تلویزیونی داشته باشیم که با عشق به دانشآموزان سختیها را به جان خریدهاند.